آنچه که از من باقی می‌ماند...

۴ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

عربیت و نصرالله

به بهانه ی مرحوم مجاهد "ابو خلیل"

حزب الله لبنان را می توان یک نمونه ی تقریبا بی نقص از یک نیروی نظامی ایدئولوژیک دانست، جدا از فضای سپاه پاسداران و ایرادات روزافزون به آن، حزب الله شاید بخاطر حجم کوچکش قابل کنترل تر در فضای ایدئولوژیک است. اینکه شیخ المجاهدین سید حسن نصرالله ارزش های دینی مانند صدق و ایمان را کنار تخصص و امکانات می گذارد نشانه ی همین امر است.
اما در این بین تاکید بر عربیت در سخنان سید بزرگوار ما در مسئله فلسطین و غیره ناشی از اولا جایگاه حزب الله در جهان عرب و دوما از ذات عربیت در بین عرب است که انگار جزء جدانشدنی است از این قوم. درک این عربیت البته برای مخاطب غیرعرب سخت است.
برای حمله به سیاست های سازش کارانه ی اعراب باید از همین باب وارد شد و مصادره به مطلوب کرد، از این جهت شیخ المجاهدین در صحبت با دل ها و ذهن های مردم منطقه بسیار خوب عمل میکند. وارد شدن ایشان به انتقاد صریح از سیاست های غلط سعودی هوشمندانه است، از طرفی ورود ایران و شخص آیت الله خامنه ای به این انتقاد نه صلاح است و نه مهمتر از آن، تاثیری در جهان عرب می گذارد و از طرفی این انتقادات به پای دعوای جدید ایرانی-سعودی نوشته می شود که نه تنها سود ندارد بلکه ضرر هم دارد، هم در منطقه و هم در جهان.
در باب عربیت باید بدانیم تاکید بر مسئله ی مهم فلسطین بیش از هر جنبه ای جنبه ی عربی لااقل در جهان عرب دارد ولی نصرالله در لفافه انتقادی را متوجه این نگاه می کند و سرانجام آن را در وادادگی علنی جدید سعودی نشان می دهد و غیرمستقیم دل ها را به سمت نگاه اصیل اسلامی هدایت می کند که این امر می تواند موجب فشارهای داخلی به دولت های واداده ی به اصطلاح اسلامی کند.
۲۸ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Jalal AD

القاعده‌ی خوب، القاعده‌ی بد!


نگاهی نو به جریان جهاد اسلامی

اصل جریان جهاد اسلامی در اهل سنت از قلب سلفیت بیرون می‌آید ولی لزوما لفظ دقیق «تکفیری» به تمام این جریانات اطلاق نمی‌شود.

آن دسته از سلفی هایی که ایدئولوژی خود را از «سید قطب» دارند با آن دسته از سلفی ها که تفکراتشان برگرفته از «ابن تیمیه» است بسیار با هم تفاوت دارند.

سید قطب به اصل «وحدت» معتقد است ولی ابن تیمیه شیعیان را رافضی می‌خواند، سید قطب برای تکفیر حد معقول قائل است ولی ابن تیمیه بسیاری از انسان‌ها از جمله صلیبی‌ها، یهودی‌ها، شیعیان و غیره را کافر و محدرو الدم می‌داند و ...

عبدالله عزام مؤسس و اولین رهبر القاعده است که از سلفی های قطبی به شمار می‌رود و در تمام طول عمرش نه تنها موضعی تکفیری علیه شیعه، ایران و مسلمین جهان نگرفت بلکه خالصانه در جهاد علیه استکبار جهانی و یکی از  مصداق‌های آن زمان یعنی شوروی در جنگ افغانستان بود که البته خطاهایی هم داشت مانند از اولویت خارج کردن مسئله فلسطین و اولویت دادن به افغانستان.

بعد از خروج نیروهای شوروی از افغانستان اختلافاتی بین او و «اسامه بن لادن» در گرفت که منجر به جدایی این دو گشت سپس عزام اقدام به تاسیس «لشکر طیبه» با بدنه‌ی هم‍فکر خود کرد.

با اینکه بن لادن تفکرات نزدیکی به عبدالله عزام در مسائلی مانند وحدت، جهاد و ... داشت ولی شدت آن تقلیل یافته‌تر بود و این سرآغاز انحرافاتی در القاعده بود.

در حالت کلی تفکرات القاعده به لحاظ نظری بسیار شبیه انقلاب اسلامی ایران بود و در پی آن اسامه بن لادن علاقه‌ای ویژه به جمهوری اسلامی و شخص امام خمینی(ره) داشت و هیچگاه شیعیان و ایران را دشمن قلمداد نکرد.

نظر القاعده در مورد مسائلی مانند؛ جهاد اسلامی، سکولاریزم، دموکراسی، حکومت دینی و ... بسیار شبیه به انقلاب اسلامی است ولی بعدها با انحراف این جریان این نظرات فقط بر روی کاغذ باقی ماندند.

در مورد القاعده تحلیلی ضعیف و سطحی وجود دارد که آن را جریان دست آمریکا و مهره‌ی آمریکا می‌داند. اینکه آمریکا خودش حادثه‌ی 11 سپتامبر را برنامه‌ریزی کرده باشد یا اینکه مستقیما کمک‌های مالی و نظامی به القاعده ارسال کرده باشد ساده‌انگارانه است. البته می‌دانیم آمریکا از 11 سپتامبر با خبر بود و از آن جلوگیری نکرد بلکه برعکس به نفع خودش از آن بهره‌برداری کرد یا اینکه از طریق پاکستان و دیگران کمک‌هایی را به القاعده می‌رساند. آمریکا از 11 سپتامبر استفاده کرد و نفوذ خود در خاورمیانه را از طریق حمله نظامی به افغانستان و عراق گسترش داد. کمک‌های آمریکا به القاعده به این شکل بود که تسلیحاتی را در اختیار پاکستان می‌گذاشت و رهبران القاعده با این دید که دارند از منابع غیر رسمی تسلیحات تهیه می‌کنند از پاکستانی‌ها اسلحه و تجهیزات خریداری می‌کردند.

بعد از بن لادن، «ایمن الظواهری» رهبر القاعده شد. ظواهری نماد آشکار انحراف القاعده است تا جایی که حتی پسر عبدالله عزام هم علیه او موضع‌گیری‌هایی انجام داد. وی شیعیان را منافق می‌داند و آن‌ها را دشمن به حساب می‌آورد ولی جهاد علیه این دسته را در اولویت نمی‌داند.

در همین حال رهبر شاخه‌ی القاعده در عراق یعنی «ابومصعب زرقاوی» تفکراتی متفاوت از ظواهری را پیگیری می‌کرد و به تئوری‌پردازی آن‌ها می‌پرداخت. زرقاوی از وهابیون متأثر از ابن تیمیه بود و جنگ علیه شیعیان، کردها، ایرانی و ... را مقدم بر آمریکایی‌ها (صلیبی‌ها) و اسرائیلی‌ها(یهودی‌ها) می‌دانست. به عقیده‌ی او جنگ با منافقین بر جنگ با کفار اولویت دارد و این نقطه‌ی انحراف فاحش «جریان جهاد اسلامی» بود که منجر به تیکه تیکه شدن القاعده و تشکیل گروهک‌های متفاوت جهادی بود ...


۲۸ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۰۷ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Jalal AD

اسرائیل را به رسمیت می شناسیم

آیا ایران شبیه ترکیه می شود؟

جمله فوق اولین بار توسط ترکیه به عنوان اولین کشور اسلامی صادر شد. از آن تاریخ به بعد رابطه ی ترکیه و اسرائیل بسیار خوب و در سطح بالا بود ولی در همان زمان که رابطه‌ی این دو حتی در حد برگزاری رزمایش مشترک نظامی بود، ترکیه ادعای حمایت از فلسطین داشت و به عنوان مثال در 1987 سرکوب مردم فلسطین را محکوم کرد و یا در 2004 ترور شیخ احمد یاسین را «عمل تروریستی خواند». این اربطه به همین ترتیب ادامه داشت تا در ماجرای حمله‌ی اسرائیل به کاروان آزادی و کشته شدن 9 شهروند ترکیه روابط دیپلماتیک این دو قطع شد و ترکیه سه شرط برای برقراری مجدد روابط گذاشت؛ اولا اسرائیل بابت این حمله و کشته شدن اتباع این کشور از ترکیه عذرخواهی کند، دوما غرامت کشته شدگان را به بازماندگان پرداخت کند و سوما اسرائیل به محاصره غزه پایان دهد؛ با این وجود پس از این ماجرا روابط تجاری و اقتصادی دو کشور نه تنها قطع نشد بلکه بیشتر هم شد.

ترکیه برای حفظ وجهه‌ی خود در جهان اسلام برشرط شکستن محاصره غزه توسط اسرئیل تاکید داشت، با این حال در چند روز اخیر شاهد انعقاد قرارداد از سرگیری روابط ترکیه و رژیم صهیونیستی هستیم و این توافق بدون شرط پایان محاصره غزه صورت گرفته و بجای آن ترکیه با یک ژست عقلایی شرط کمک رسانی به غزه را در توافق جای داده و با این کار منفعت خود یعنی حفظ برچسب «حامی فلسطین بودن» در جهان اسلام را به خوبی تامین می‌کند. با وجود ظاهر خوب بندهای مربوط به غزه در این توافقنامه، به خوبی می‌دانیم که مستکبرین جهان مانند آمریکا و اسرائیل هیچگاه به توافقات خود پایبند نمی‌مانند و مانند کفار صدر اسلام تعهدات خود را عملی نمی‌کنند. با این وجود افراد و جریاناتی در درون جهان اسلام وجود دارند که خط و مشی مذاکره با کفار را می‌پسندند و اسم خود را عاقل می‌گذارند. آن‌ها آیات قرآن و تمام تجربیات تاریخی از روابط مسلمین با کفار را نادیده می‌گیرند و با سهل‌اندیشی و خیال‌پردازی راه تلاش و مقاومت را نفی می‌کنند. حال سوال مهم اینجاست که آیا کسانی هم در ایران هستند که مانند ترکیه خواهان رابطه با اسرائیل باشند و همزمان شعار حمایت از مظلومین و مسلمین را در فلسطین و نقاط دیگر سر بدهند؟!

این سوال آنجایی بسیار مهم می‌شود که خبر و اسناد گفتگو و مذاکره مخفیانه بین بعضی از مقامات ایرانی (که امروز در جایگاه‌های بالایی در جمهوری اسلامی هستند) با نمایندگان اسرائیل در سال 65 تایید می‌شود.

آیا در امروزی که خمینی کبیر آن را روز قدس نامید نباید به فکر این بود که باید طوری عمل کنیم که اسرائیل روز به روز منزوی‌تر شود و نگذاریم بخاطر سهل‌اندیشی بعضی در کشور ولو با حفظ ظاهر آرمان فلسطین به فراموشی سپرده شود و رژیم صهیونیستی از انزوا در بیاید؟

۲۸ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Jalal AD

حسینِ(ع) محصور

دوباره بوی محرم می‌سد. گویی قافله‌ای از دور می‌سد. کسی با همه دار و ندارش قصد سفر کرده. سفری که بوی برگشت نمی‌دهد... گویا وقتی پای دین در میان باشد، تنها باید رفت و به برگشت فکر نکرد. می‌رود. فرزند فاطمه است که می‌رود و می‌گوید: «هل من ناصر ینصرنی.»

دوباره بوی محرم می‌رسد. شهر سیاه پوش... دسته‌های عزاداری، سینه‌زنی و زنجیر زنی، پیراهن سیاه حسین(ع) و ندای پیر محل که می‌گوید: هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله، هرکه دارد به سرش شور و نوا بسم الله...

دوباره بوی محرم می‌رسد. می‌رسد تا دوباره بگوید هنوز این فرزند فاطمه است که ندا سر می‌دهد: «هل من ناصر ینصرنی.»

...

دوباره محرم می‌رسد هم‌چون هر سال. امّا غالباً غافل از آنیم که هیأت گرفتن، برای عزاداری صرف؛ معنا ندارد. 

تا چند سال پیش؛ هیچ‌کس حتّی نمی‌توانست تصور کند که بشود هیأت رفت، اسم خود را حسینی گذاشت، یزید و فلان و فلان را لعن کرد حال آن‌که هیچ اثری از این‌ها به زندگی راه پیدا نکند.

ولی طیفی از شیعیان که به شیعه‌ی انگلیسی معروف‌اند، این محاسبات را به هم زدند. هیأتی سکولار راه انداختند. یعنی فردی را پرورش دادند که یزید را لعن می‌کرد ولی همزمان می‌توانست از انگلیس بودجه بگیرد و رابطه‌ی حسنه داشته باشد.

مردمانی که از برادران اهل سنت تنفّر دارند و با آن‌ها دشمنی می‌کنند ولی بسی عجیب که نسبت به یک صهیونیست یا سرباز آمریکایی چنین نفرت و بغضی ندارند.

این‌طور بود که اباعبدالله را فقط به هیات محصور کردند و اجازه‌ی تاثیر حرکت عظیم حسینی را در زندگی ندادند.

ولی درد این‌جاست...

درد این‌جاست که حسین(ع) هنوز مظلوم است، چون حتّی همان‌هایی که خود را حزب‌اللّهی می‌نامند نیز حسین(ع) را در حصر نگه داشتند.

همان‌هایی که در مجلس روضه فرشتگان معصوم‌اند و در گذاراندن معیشت، گرگ‌های گنه‌کار.

همان‌هایی که مرگ بر استکبار می‌گویند و در جنگ با استکبار که مصداق آن می‌تواند خرید کالا باشد خلاف شعار عمل می‌کنند.

همان‌هایی که دم از جایگاه اباعبدالله می‌زنند ولی وقتی عزاداران حسین را در لبنان و سوریه و یمن و بحرین و عراق تکه‌تکه می‌کنند فقط موقع خبر نیم‌روزی، سطحی برخورد کرده و می‌گذرند.

همان‌هایی که دم از جهاد تا آخرین نفس می‌زنند ولی اگر به عمل برسد جنگ در سوریه و عراق را مشروع نمی‌دانند و می‌گویند: «هر قدر بخواهی پول می‌دهیم و دعا می‌کنیم ولی تا وقتی جنگ به «کشور» ما نرسیده از «جان» مایه نمی‌گذاریم.»

همان‌هایی که شاید هر روز «اِنّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ»های با اشک می‌گویند ولی دو سال محاصره بودن اندک شیعیان سوریه برای‌شان دغدغه و درد نیست و حاضر به محاربه با دشمنان حسین(ع) نیستند.

همان‌هایی که در جلوی دوربین‌های صداوسیما با صدای رسا و بلند از شعارهای فرا مرزی انقلاب می‌گویند ولی فرا مرزی نمی‌اندیشند.


در عید امسال که پس از چند روز به اخبار دسترسی پیدا کردم، حمله‌ی آل‌سعود(لعن‌الله علیهم) به یمن آغاز شده بود و یکی از بزرگ‌ترین تراژدی‌های زندگی من این بود که؛ حال که باید غم و دغدغه‌ی من پاره‌پاره شدن برادرانم در یمن باشد باید مراقب باشیم که تیم مذاکره‌کننده‌ی ما به سمت توافقی مانند سعدآباد 82 نرود کما این‌که همین تیم در آن برهه آن توافق را حاصل کرد.

در رنج همزمانی این دو خبر بودم که زمان گذشت و گذشت تا فاجعه‌ی منا اتفاق افتاد،

باز رنج و درگیری‌ای جدید...

وقتی مجری گفت 350 نفر از «هم وطنان‌مان» را از دست دادیم و گریه کرد، با خود گفتم که شاید این عقاب ملّت ایران است برای کم‌توجهی به آرمان‌هایش.

آری مسلمانان،

حسین هنوز مظلوم است،

و در بند است، در بند هیات‌های ما...

هیاتی که به انرژی ما برای تحقق ظهور اضافه نکند فقط ما را به ضلالت جهل فرو می‌برد.

جهلی که حاصل از خود حق‌پنداری ماست.

تا حسین(ع) در زندگی ما نباشد جایی برای مهدی(عج) نیست.

والسلام

۲۸ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Jalal AD