نگاهی نو به جریان جهاد اسلامی
اصل جریان جهاد اسلامی در اهل سنت از قلب سلفیت بیرون میآید ولی لزوما لفظ دقیق «تکفیری» به تمام این جریانات اطلاق نمیشود.
آن دسته از سلفی هایی که ایدئولوژی خود را از «سید قطب» دارند با آن دسته از سلفی ها که تفکراتشان برگرفته از «ابن تیمیه» است بسیار با هم تفاوت دارند.
سید قطب به اصل «وحدت» معتقد است ولی ابن تیمیه شیعیان را رافضی میخواند، سید قطب برای تکفیر حد معقول قائل است ولی ابن تیمیه بسیاری از انسانها از جمله صلیبیها، یهودیها، شیعیان و غیره را کافر و محدرو الدم میداند و ...
عبدالله عزام مؤسس و اولین رهبر القاعده است که از سلفی های قطبی به شمار میرود و در تمام طول عمرش نه تنها موضعی تکفیری علیه شیعه، ایران و مسلمین جهان نگرفت بلکه خالصانه در جهاد علیه استکبار جهانی و یکی از مصداقهای آن زمان یعنی شوروی در جنگ افغانستان بود که البته خطاهایی هم داشت مانند از اولویت خارج کردن مسئله فلسطین و اولویت دادن به افغانستان.
بعد از خروج نیروهای شوروی از افغانستان اختلافاتی بین او و «اسامه بن لادن» در گرفت که منجر به جدایی این دو گشت سپس عزام اقدام به تاسیس «لشکر طیبه» با بدنهی همفکر خود کرد.
با اینکه بن لادن تفکرات نزدیکی به عبدالله عزام در مسائلی مانند وحدت، جهاد و ... داشت ولی شدت آن تقلیل یافتهتر بود و این سرآغاز انحرافاتی در القاعده بود.
در حالت کلی تفکرات القاعده به لحاظ نظری بسیار شبیه انقلاب اسلامی ایران بود و در پی آن اسامه بن لادن علاقهای ویژه به جمهوری اسلامی و شخص امام خمینی(ره) داشت و هیچگاه شیعیان و ایران را دشمن قلمداد نکرد.
نظر القاعده در مورد مسائلی مانند؛ جهاد اسلامی، سکولاریزم، دموکراسی، حکومت دینی و ... بسیار شبیه به انقلاب اسلامی است ولی بعدها با انحراف این جریان این نظرات فقط بر روی کاغذ باقی ماندند.
در مورد القاعده تحلیلی ضعیف و سطحی وجود دارد که آن را جریان دست آمریکا و مهرهی آمریکا میداند. اینکه آمریکا خودش حادثهی 11 سپتامبر را برنامهریزی کرده باشد یا اینکه مستقیما کمکهای مالی و نظامی به القاعده ارسال کرده باشد سادهانگارانه است. البته میدانیم آمریکا از 11 سپتامبر با خبر بود و از آن جلوگیری نکرد بلکه برعکس به نفع خودش از آن بهرهبرداری کرد یا اینکه از طریق پاکستان و دیگران کمکهایی را به القاعده میرساند. آمریکا از 11 سپتامبر استفاده کرد و نفوذ خود در خاورمیانه را از طریق حمله نظامی به افغانستان و عراق گسترش داد. کمکهای آمریکا به القاعده به این شکل بود که تسلیحاتی را در اختیار پاکستان میگذاشت و رهبران القاعده با این دید که دارند از منابع غیر رسمی تسلیحات تهیه میکنند از پاکستانیها اسلحه و تجهیزات خریداری میکردند.
بعد از بن لادن، «ایمن الظواهری» رهبر القاعده شد. ظواهری نماد آشکار انحراف القاعده است تا جایی که حتی پسر عبدالله عزام هم علیه او موضعگیریهایی انجام داد. وی شیعیان را منافق میداند و آنها را دشمن به حساب میآورد ولی جهاد علیه این دسته را در اولویت نمیداند.
در همین حال رهبر شاخهی القاعده در عراق یعنی «ابومصعب زرقاوی» تفکراتی متفاوت از ظواهری را پیگیری میکرد و به تئوریپردازی آنها میپرداخت. زرقاوی از وهابیون متأثر از ابن تیمیه بود و جنگ علیه شیعیان، کردها، ایرانی و ... را مقدم بر آمریکاییها (صلیبیها) و اسرائیلیها(یهودیها) میدانست. به عقیدهی او جنگ با منافقین بر جنگ با کفار اولویت دارد و این نقطهی انحراف فاحش «جریان جهاد اسلامی» بود که منجر به تیکه تیکه شدن القاعده و تشکیل گروهکهای متفاوت جهادی بود ...
هیچ دلیلی بر اینکه «اصل جریان جهاد اسلامی در اهل سنت از قلب وهابیت بیرون میآید» وجود ندارد.
ادله ای نیاوردید که ثابتش کنید. جهاد اسلامی فلسطین وهابی است؟ حماس وهابی است؟ جریاناتی که در افغانستان جهاد کردند همه وهابی بودند؟!
میشه وهابیت رو تعریف کنید؟