از همان ابتدای امر از بطن مردم جان گرفت، حال وضعبت او چیست؟

در فرق بین تشکیلات و سازمان می توان گفت که سازمان کاملا رسمی و با سلسله مراتب تعیین شده است ولی تشکیلات این چنین نیست. مشکلات اساسی بسیج هم از زمانی آغاز می شود که برخلاف ماهیت تشکیلاتی آن تبدیل به سازمان شد، اما خوشبختانه به دلیل همان ماهیت مردم‌پایه هنوز به صورت تشکیلاتی پیش می رود. در ساختار بسیج، راس هرم متشکل از یک سازمان هست ولی بدنه حالت تشکیلاتی دارد و دقیقا در مرز این دو، اصطکاک های جدی وجود دارد که این خود موجب هدر رفت انرژی است. از جمله ی این اصطکاک ها می توان به لزوم تهیه مجوزهای دست و پاگیر، پرونده بازی، کارهای اداری و غیره اشاره کرد. از طرفی وجود بودجه اگرچه مشکلات تامین هزینه و دغدغه ی آن را حل می کند ولی تلاش برای تامین مردمی هزینه ها را نیز از بین می برد که این خود موجب فاصله گرفتن از مردم است. در حالت کلی هرچه یک «تشکیلات مردم نهاد» از حالت تشکیلاتی به سمت سازمانی شدن پیش برود پایگاه مردمی خود را از دست می دهد.

همه ی تشکیلات بسیج در ارتباط با مردم دچار نقص شدید است. مشخصا در نوع دانشجویی آن، بی خبری از مشکلات و دغدغه های مردم و در وجه دیگر تاثیر نداشتن بر روی مردم از مشکلات اساسی آن است. در بخش اول تشکیل شدن اعضای آن از طیف های خاصی از توده مذهبی و همچنین حرکت به سوی فضای نخبگانی صرف، تشکیلات را منزوی و ایزوله کرده است، همین مشکل خود سبب اثر نداشتن در مردم است که عدم توانایی بسیج دانشجویی در جذب قلوب را به دنبال دارد.

همچنین وظیفه ی اصلی دانشجو و بطور خاص بسیج دانشجویی در ارتباط با مردم بحث مهم «تبیین» است که در این راستا تقریبا عملکرد مثبتی وجود ندارد جز چند مورد خاص مانند؛ چرخ زدن شبانه در بازار و گفتگو با مردم، ایجاد غرفه در خیابان و ... ولی اینها در ارتباط با بحث تبیین اصلا برنامه های درخوری نیستند و اگر تریبون های قبل از نماز جمعه (آن هم چندی پیش به لطف دستوری از بالا) نبود، فعالیت های بسیج در مورد تبیین را می توانست تقریبا معادل «هیچ» فرض کرد. وظیفه ی اصلی جنبش دانشجویی تهیه خوراک فکری برای مردم و همان آگاهی بخشی است که به عنوان مثال می توان به این موارد اشاره کرد: فعالیت های مختلف در مساجد؛ از حلقه ی مطالعاتی تشکیل دادن تا تریبون گرفتن برای سخنرانی چند دقیقه ای، فعالیت در فضای مجازی و به زبان ساده و مردم‌فهم در قالب کانال و وبلاگ و البته کلیپ های کوتاه، حتی ایجاد گروه سرود یا تئاتر یا مستندسازی. اما به هر حال همه ی اینگونه فعالیت ها به تشکیلاتی منظم و دقیق احتیاج دارد که لازمه ی آن عدم هدر رفت انرژی و رشد تشکیلاتی است.

از طرفی دیگر نزدیک شدن بسیج به حاکمیت و فاصله گرفتن از آرمان عدالت به عدم تاثیر بسیج در مردم دامن میزند، می توان از این دست به طرفداری از حاکمیت در اشتباهاتش اشاره کرد که حتی بعضا به ماله کشی منجر می شود، به بیانی دیگر ضعیف شدن عدالت خواهی و در ابعاد بزرگ تر آرمان خواهی، بسیج را در آینده تبدیل به تشکلی عاری از هرگونه عملکرد صحیح در جهت آگاهی بخشی به ملت می کند.

در بحث عدم تاثیر مردمی می توان وارد مصداق شد و همین بحث جنگجالی این روزها با عنوان برجام را مثال زد. برجام هر چیزی بود و هست، قرار بوده یک پله ی بزرگ در جهت صعود آگاهی ملت باشد ولی می توان پیش بینی کرد که با وضع فعلی دانشجوها و همینطور بسیج دانشجویی این فرصت طلایی تجربه مردمی از دست می رود همانطور که در سال 82 از دست رفت و موجب تحمیل هزینه های دوباره به پیکره ی انقلاب اسلامی شد.

تجربه های بسیار خوبی هم که در برنامه های مردمی در بسیج دانشجویی وجود دارد به دلیل عدم ارتباط تشکیلاتی، به یکدیگر منتقل نشده و به دلیل بی نظمی در ثبت و نشر این تجارب، اینگونه موفقیت ها از نسلی به نسل بعد راه نیافته است.

با این وجود به نظر نگارنده بسیج از دوره ی پسرفت گذر کرده و فی الحال در دوره پیشرفت تشکیلاتی قرار دارد. مشخصا می توان گفت که بعد از انتخابات 84 و جان گرفتن انقلابیون، توجه به درون در مورد جذب و کار فکری برای مجموعه کم شد، اما پس از انتخابات 92 و درگیری تشکل با موضوعات کلان مانند برجام و همینطور احساس شکست گفتمانی در انتخابات، بسیج وارد دوره ی پیشرفت شد. اگر این پیشرفت ادامه پیدا کند ان شاءالله بعد از حل مشکلات داخل تشکیلات، مسئله مهم ارتباط با بدنه ی مردم نیز حل خواهد شد.